مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
متن وصیت نامه اینجانب محرم حمزه نژاد
تاریخ ۶۴/۲/۱
کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبو شیا و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون- بقره (۲۱۶)
خداوند برای شما جنگ پیش آورده و شما خیال می کنید این جنگ بد است ولی خوب و خیر است و چه بسیار چیزهائی که شما خیال می کنید بد است ولی خوب وخیر است  ولی شر و بد است خداوند می داند و شما لی شما نمی دانید..
با سلام و درود فراوان بر امام زمان نائب بر حقش امام خمینی و سلام و درود بر تمام شهیدان از صدر اسلام تا کنون خصوصا شهدای بدر و سلام و درود بر تمام مادران و همسران و فرزندان کسانی که از تنها سر پرست خود که پسر یا همسر یا پدر خویش می باشد می گذرند و برای رضای خداوند و پیروزی اسلام عزیز ایثار می نمایند و صبر و از خود گذشتگی خود را بر جهانیان به نمایش می گذارند اما انگیزه ی که این بنده ی حقیر را واداشت که قدم در این راه مقدس ..راه حسین سرور عاشقان و شهیدان می باشد بگذارم.
شهادت فرمان خداوند است که می فرماید …اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولامر منکم… و بدانید این راه را آگاهانه انتخاب نمودم و تقلید یا یا اجبار در کار من نبوده تنها وظیفه و تکلیف شرعی خود دانستم که این جان ناقابل خود را که از طرف خداوند امانتی بیش نبود در اختیار خداوند بگذارم و از خدا طلب آمرزش می خواهم که جان ناقابل خود را که از طرف خدا طلب آمرزش می خواهم که جان این بنده ی گناهکار را قبول نماید…و ای هموطنان و همکاران بازاری چند نکته ای به عنوان یادبود با شما سخن دارم،این دنیا پی است که از آن زود باید عبور کرد و این تجملات دنیا از هر چیز که بخواهید جز فریب دادن شما نتیجه ای دیگر ندارد و کمی هم به فکر خانه  ی آخرت و جائی که منزل ابدی شما است باشید و مانند کرم ابریشم نباشید که ابریشم تولید می کند و بر دور خویش می پیچد و موقعی که  خبر دار می شود دیگر دری که از آن خارج شود ندارد  و به هلاکت می رسد.ثروت دنیا و زن و فرزند و خانه و ماشین شما را به این روز نیاندازد و خدای ناکرده نباشد کسانی بین شما که  که دست به احتکار و گرانفروشی بزند و حاصل دلسرد شدن مردم از انقلاب و پایمال شدن خون شهداء گردد. از صدر اسلام تا کنون بازار پشتیبان اسلام بوده  و هست و اکنون هم اسلام از شما بازاریان بیش از سایرین از سایر مردم توقع دارد می دانم که کمک های مال می نمائید ولی انشاءالله سعینمائید که با جان خود هم در راه خداوند جهاد کنید.نکند روزی شهیدان سر راه شما را بگیرند و بگویند مگر آنها که رفتند و شهید شدند فقط برای خودشان بود و شما مسئول نیستید .
حداقل در پشت جبهه اتحاد و همکاری را فراموش نمائید و یک بازار اسلامی به وجود بیاورد و از سخنان امام و روحانیت پیروی کردند و نماز جمعه و جماعات  و دعای کمیل و مراسم مذهبی را با شکوه برگزار نمائید.
سلام خود را به امام جمعه عزیزمان آقای علی حسن زاده می رسانم و از اینکه نتوانستم بیشتر از این با شما همکاری نمایم امید بخشش داریم و امیدوارم که شما از مشکلات  این منطقه خسته نشده باشید و بتوانید مانند گذشته به ارشاد این مردم بپردازید و همچنین از خواهران مسلمانم می خواهم که با حفظ حجاب و عفت اسلامی پاسدار خون شهدا باشند ای مادر عزیزم از کربلای ایران سلام این فرزند حقیر خودت را بپذیر و شما را سفارش می کنم به صبر و شکر گذاری در برابر لطفی که از طرف خداوند نصیب شما شده است چون خونی که از من بر زمین ریخته همان شیری است که از عمق جان شما نوشیده ام و تبدیل به خون گردیده و درخت اسلام را آبیاری می نماید و همچنین همسر و فرزندانم شما باید همواره برای رضای خداوند صبر نمائید و به یاد فرزندان امام خمینی که اسیری و شکمنجه های ظالمین از خدا بی خبر را تحمل می کردند در ضمن خواهرانم شما باید از شهادت من محزون نباشید و زینب وار از هدف و پیام مرا به گوش دیگران برسانید و با حفظ حجاب خود و فرزندانشان مشت محکمی بر دهان عروسکهای آمریکایی بزنید. وای برادر عزیزم توتنها برادری برایمن هستی که راه مرا باید ادامه دهی و اسلحه از دست افتاده مرا از زمین برداری و تا پیروزی اسلام بر جهان کفر و برقراری حکومت مهدی (ع) از پای ننشینی و با رهنمودهای خود و نظارت کامل همسرم فرزندان مرا به طور شایسته  تربیت اسلامی بنمائید و قوانین اسلام را به آنها یاد بدهید و به آنها بگوئید که بابای شما برای رضای خدا بر علیه کفر جهان برخاست .شما هم باید از او پیروی کنید.
ای امام عزیز اگر من رفتم چهار فرزندم به نام محمد-امیر -مهدی و علی به جا گذاشتم که اینها سربازان وفادار تو هستند .
به امید پیروزی اسلام بر کفر

دوم آذر ۱۳۲۶، در شهرستان بافت متولد شد. پدرش خدایار (فوت ‌۱۳۳۱) و مادرش شیرین نام‌ داشت. خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت. سال ۱۳۵۲، ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و سه دختر شد. مغازه‌دار بود، به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سوم ‌اردیبهشت ۱۳۶۵،  با سمت غواص در سد دز اندیمشک غرق شد و به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.