به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری «اقطاع خبر»؛ در دل کوهستانهای جنوب شرق ایران، در شهرستانهای رابر و بافت، روستاهایی چون آهوئیه، کیسکان، سیهبنوئیه، گنجان و … در روزهای پایانی تابستان، وارد فصلی میشوند که با خود، هم خاطره دارد و هم زحمت. فصلی که در آن صدای ضربههای منظم چوبی به نام اوشین بر تنه درختان گردو شنیده میشود.
این صدا آغاز فصل گردو تکانی است؛ فصلی که درختان تنپوش سبز خود را رها میکنند و گردوهایی را که ماهها در دل شاخهها پرورش دادهاند، به زمین میسپارند.
با اینحال، آنچه امسال در این فصل دیده میشود، متفاوت از سالهای پیش است.
درختانی بدون گردو
درختان گردوی منطقه، که در سالهای پربار، شاخههایی با چندین و چند گره بارور داشتند، امسال در سکوتی ملموس فرو رفتهاند.
بر اساس معیار بومی، هر گره از شاخههای یک درخت معادل ۵۰ دست و هر دست برابر با ۱۰ عدد گردو است؛ یعنی هر گره، حدود ۵۰۰ گردو به بار مینشیند. اما حالا، بسیاری از درختان حتی یک گره کامل هم نمیدهند.
در گفتگویی با یکی از باغداران باسابقه روستای سیهبنوئیه، که باغهایی کهنسال و پرشمار در اختیار دارد، چنین بیان کرد: درختی که در گذشته گاهی به ۱۵ گره هم میرسید، امسال بیش از دو یا سه دست ندارد. این یعنی از هزاران گردودر سالهای گذشته تنها ۳۰ تا ۴۰ عدد گردو ثمر داده است.
خشکسالی و آفت؛ عوامل مشترک این نقصان
آنچه در سال جاری بیش از پیش محسوس است، ترکیب دو عامل کمبود منابع آبی و هجوم کرم خراط است. کرمی که در تنه درخت نفوذ میکند و باعث پوسیدگی داخلی آن میشود. این آفت، بدون آنکه ظاهری از بیماری در درخت ایجاد کند، تدریجاً شیره جان آن را میگیرد.
در باغهای روستاهای بافت و رابر از جمله گنجان، آثار فعالیت این آفت به وضوح دیده میشود. برخی درختان بهرغم قامت سرسبز، از درون پوک شدهاند و قادر به باردهی نیستند.
یکی از اهالی با تجربه این منطقه در این باره چنین اظهار کرد: مسئله تنها بارندگی نیست. درختان آسیبدیده از خراط، حتی با آب کافی نیز نمیتوانند مثل گذشته محصول دهند. اگر برای این آفت چارهای اندیشیده نشود، در سالهای آینده وضعیت وخیمتری خواهیم داشت.
زخمی در تن درخت و در دل کشاورز
در سالهای اخیر، باغهای گردوی رابر و بافت با آفتی بیصدا اما ویرانگر دست و پنجه نرم میکنند: کرم خراط.
این آفت، با نفوذ به تنه درخت، از درون میخورد و درخت را از پا میاندازد، حتی اگر ظاهرش همچنان سبز باشد.
در روستاهای اطراف بافت و رابر، جوانی با چهرهی آفتابسوخته، تکهتنهای شکافتهشده را نشان داد و گفت: ببین… ظاهر درخت سالم، اما از درون پوک شده. یک جور سرطان برای درخت است و دیگر ثمر نخواهد داد.
این کرم، بیرحمتر از خشکسالی، دارد سال به سال امید باغداران را میخورد. درختی که دهها سال کاشته و نگهداری شده، حالا یکشبه بیثمر میشود.
صدای اوشین؛ موسیقی سنتی گردوتکانی
اما با همه این سختیها، گردوتکانی همچنان یکی از خاطرهانگیزترین فصلهای زندگی روستایی در رابر و بافت است. از صبح زود که مه روی کوهها نشسته، تا غروب که سایهها کشدار میشوند، صدای چوبهایی که بر تنه درخت میخورد، در سراسر روستا میپیچد، از هر سویی صدایی از یک اوشین.
اوشین، چوبیست بلند و انعطافپذیر که با آن به شاخههای گردو ضربه میزنند. نه آنقدر محکم که درخت آسیب ببیند و نه آنقدر آرام که گردویی فرو نیاید.
درختان گردو اینجا مثل خانوادهای کنار هم ایستادهاند؛ شاخه به شاخه، برگ به برگ، و سایه در سایه.
جوانان بر تنهها بالا میروند، اوشین را میکوبند و گردوها با خشخش خوشایندی فرو میریزند. زنها زیر درختان، گردوها را جمع میکنند، در کیسههای بزرگ میریزند و بچهها با شیطنت پوست سبز گردوها را پرتاب میکنند.
قوتی برای زمستان
در باور و فرهنگ روستایی، گردوهایی که جمع میشوند، پوستگیری شده و بعد خشک میشوند.
بخشی از آنها برای مصرف خانوادگی نگه داشته میشود. در زمستان، زمانی که دسترسی به میوه و خوراکهای تازه دشوارتر است، همین گردو است که کنار نان و پنیر، یا درون غذاهایی مانند قیمهگردو و فسنجان، به سفره طعم میدهد.
در سالهایی که محصول زیاد بود، خانوادهها مازاد برداشت خود را در بازارهای محلی یا به واسطهها میفروختند، اما امسال بسیاری از آنها ترجیح دادهاند گردوها را برای مصرف خود نگه دارند.
زهره خانم، زنی از روستای گنجان، در حالی که دستهایش را شستشو میداد تا رنگ پوست گردو پاک شود در گفتگویی بیان کرد: امسال گردو کم است. آنقدری نیست که بشود فرستاد شهر یا فروخت. باید برای خودمان نگهداریم و قناعت کنیم.
پایان یک فصل، آغاز یک امید
فصل گردوتکانی در روستاهای کوهستانی بافت و رابر، تنها یک اتفاق کشاورزی نیست؛ بخشی از فرهنگ زیست مردمانی است که با طبیعت زندگی میکنند. هر ضربه اوشین، هر گردوی افتاده و هر دستگردویی که در آفتاب خشک میشود، بخشی از چرخهای است که با تمام دشواریهایش، ادامه دارد.
امسال شاید درختان کمتر بار دادند، شاید گرهها کاهش یافت، اما امید در دل باغداران زنده است. آنها میدانند که گردو، مثل زندگی، گاهی پُربار است و گاهی کمبار. اما تا زمانی که درختان ایستادهاند، تا وقتی صدای اوشین در کوهستان میپیچد، این مردم خواهند ایستاد و گردو میکاردند و حاصلش را برمیدارند.
انتهای خبر/ پسند