این یادداشت، با نگاهی تازه، ابعاد کمتر گفتهشده اهدای عضو را بررسی میکند و به دنبال راهحلهایی برای افزایش این فرهنگ انسانی است.
چالشهای فرهنگی و باورهای اشتباه
با وجود موفقیتهای چشمگیر ایران در حوزه پیوند اعضا، همچنان میزان اهداء عضو از مرگ مغزی نسبت به ظرفیت موجود پایین است. در حالی که ایران در زمینه پیوند کلیه رتبه اول خاورمیانه را دارد، میزان اهداء عضو نسبت به کشورهای پیشرفته همچنان عقبتر است. اما چرا؟
تصورات غلط درباره تدفین: برخی بر این باورند که بدن پس از اهداء، برای تشییع جنازه مناسب نخواهد بود. اما در واقع، تمامی مراحل پزشکی با احترام انجام میشود و هیچ خللی در مراسم تدفین به وجود نمیآید.
عدم شناخت از مرگ مغزی: بسیاری تصور میکنند فردی که مرگ مغزی شده، ممکن است به زندگی بازگردد، در حالی که این نوع مرگ کاملاً غیرقابل بازگشت است.
بیاعتمادی به روند پزشکی: برخی نگرانند که پزشکان تصمیم به برداشت اعضا را شتابزده اتخاذ کنند. اما قوانین سختگیرانه پزشکی و نظارت دقیق بر روند تشخیص مرگ مغزی، مانع از هرگونه اقدام غیرمجاز میشود.
ابعاد دینی و اخلاقی اهداء عضو
برخی افراد ممکن است تصور کنند که اهداء عضو از لحاظ مذهبی قابل قبول نیست، در حالی که بسیاری از مراجع دینی بر انساندوستی و کمک به ادامه حیات دیگران تأکید دارند. در بسیاری از فتواهای صادرشده، اهداء عضو به عنوان یکی از برترین اعمال خیرخواهانه معرفی شده است، چرا که حفظ جان یک انسان، یکی از بزرگترین ارزشهای انسانی در مذاهب مختلف محسوب میشود.
از نظر اخلاقی، این اقدام نهتنها نشانهای از ایثار و نوعدوستی است، بلکه فرصتی برای باقیماندن در قلب دیگران محسوب میشود. تصور کنید فردی که سالها منتظر پیوند عضو بوده، با دریافت یک قلب سالم میتواند دوباره فعالیتهای روزانه خود را از سر بگیرد، به کار بازگردد، و زندگی طبیعیتری داشته باشد.
تصمیمگیری برای اهداء عضو، بیش از آنکه یک تصمیم فردی باشد، یک انتخاب خانوادگی است. بسیاری از موارد موفق اهدای عضو زمانی اتفاق افتاده است که خانوادهها اطلاعات کافی داشتهاند و با آگاهی کامل، این تصمیم را اتخاذ کردهاند.
گفتوگوهای خانوادگی درباره اهمیت این اقدام، بررسی تأثیر آن بر زندگی دیگران، و درک اینکه چگونه میتوان با این تصمیم، امید را برای دیگران زنده کرد، میتواند مسیر پذیرش را هموارتر کند. آموزش خانوادهها در این زمینه و ارائه اطلاعات از طریق سازمانهای مسئول، میتواند نرخ پذیرش این تصمیم را افزایش دهد.
در برخی کشورها، روند اهدای عضو بسیار سادهتر و پذیرفتهشدهتر است. برای مثال، در اسپانیا، هر فرد بهطور پیشفرض اهداءکننده عضو محسوب میشود، مگر اینکه مخالفت خود را اعلام کند. این سیاست باعث شده است که اسپانیا یکی از بالاترین نرخهای اهدای عضو را در جهان داشته باشد.
از سوی دیگر، برخی کشورها برنامههای گستردهای برای آگاهیبخشی به شهروندان دارند. در ایالات متحده، کمپینهای بزرگی برای تشویق مردم به ثبتنام در لیست اهداءکنندگان راهاندازی شده است، و بسیاری از افراد از طریق کارتهای رانندگی یا فرمهای آنلاین، موافقت خود را ثبت میکنند.
برای افزایش نرخ اهداء عضو، تغییرات گستردهای در سطح جامعه نیاز است، این تغییرات میتوانند شامل اقدامات زیر باشند:
آموزش عمومی: برگزاری کارگاههای آموزشی، نمایش فیلمهای مستند، و درج موضوع اهدای عضو در برنامههای مدارس و دانشگاهها میتواند تأثیر زیادی داشته باشد.
حمایتهای قانونی و مالی: حمایتهای دولت و سازمانهای خیریه میتوانند میزان مشارکت را افزایش دهند.
تسهیل فرایند ثبتنام: مانند بسیاری از کشورهای اروپایی، ثبتنام پیشفرض میتواند به افزایش میزان اهداء کمک کند.
افزایش آگاهی عمومی: داستانهای واقعی و تأثیرگذار از کسانی که زندگی دوباره یافتهاند، میتوانند دیدگاه مردم را نسبت به این موضوع تغییر دهند.
اهداء عضو تنها یک انتخاب نیست؛ ادامه حیات در قالبی دیگر است. کسانی که تصمیم میگیرند پس از مرگ مغزی بخشی از وجودشان را به دیگران هدیه کنند، نامشان را در قلب گیرندگان عضو جاودانه میکنند.
به قول شاعر: مردن اگر رفتن است، پس این همه بازگشت چیست؟
امروز تصمیم بگیرید. فردا ممکن است بخشی از وجودتان، امیدی برای ادامه زندگی دیگری باشد.
انتهای خبر/ عزیزی