تاجعلی سلیمانی هونی

تاجعلی سلیمانی هونی

جـزئیات شـهادت

تـاریخ شـهادت :
۱۳۶۱/۰۷/۲۸
کـشور شـهادت :
مـحل شـهادت :
بستان
عـملیـات :
فتح المبین
نـحوه شـهادت :

اطـلاعات مـزار

مـحل مـزار :
وضـعیت پـیکر :
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
ردیـف :
شـماره :

تصویرمـزار

شرح شهادت

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ ما یاری می کنیم رسولان خویش را و آن کسانی که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و روزی که بپا شوند گواهان.
همانطور که می بینیم رزمندگان اسلام به رهبری امام خمینی در نقطه نقطه عالم بر علیه مستکبرین و جهانخواران عالم به پشتیبانی محرومان جهان قیام کرده اند. که جباران عالم از هیبت این قیام حسینی یکی پس از دیگری سرنگون می شوند و دیگر در خود ایران جنگ سرنوشت ساز با رژیم امریکایی عراق و ایادی داخلی اش که بخواست خداوند بزودی زود مرزهای کشور اسلامیمان را از لوث وجود این کفار بعثی پاکسازی خواهیم کرد.
لذا بسیار خوشبختیم که توانستیم به خیل این عزیزان اسلام بپیوندم که امیدوارم برای شما هم باشد.
چند سخنی با پدر و مادرم: ای عزیزان من در صورتی که ابرمردانی چون بهشتی و رجایی و باهنرها که در سراسر زندگی پر افتخارشان لحظه ای از تلاش و کوشش در راه مبارزه با طاغوتها و منافقین و در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلامی باز نایستادند و باجسمی رنجور و ناتوان وروحی از همیشه نیرومندتر بدست منافقین و نوکران امریکا در آتش سوختند و به شهادت رسیدند.
اگر لحظه ای فکر کنید متوجه خواهید شد که وجودم در مقابل این عزیزان اسلام چقدر بی ارزش است. من در حالی که رژیم بعث عراق هر لحظه پیرمردان و پیرزنان و کودکان کشور جمهوری اسلامی و این هموطنان عزیز ما را هر روز بمباران می کنند از نظر شرعی وظیفه خود دانستم و به جبهه می روم تا به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین (ع) و خمینی بت شکن لبیک گویم که امیدوارم خداوند مرگم را در راه خودش ثبت کند.
هرچند شهادتم برایتان ناگوار و شورانگیز است چرا چون رنج و زحمت زیادی برای من کشیده اید که خداوند می داند تا موقعی که نفس از بدنم خارج می شود فراموشتان نخواهم کرد. و از طرفی دیگر مدیون شما هستم که مرا به این سن رسانده ایم و برایم زحمات فراوانی کشیده اید و فرزندی را تحویل جامعه دادید که از اسلام دفاع کند و دنباله رو امام خمینی رهبر کبیر جمهوری اسلامی ایران باشد.
و سخنی دیگر با پدر بزرگوارم دارم این است که مهریه زنم را بپردازی که خداوند اجرش را در آخرت به شما خواهد داد، چون ثروت و مالی ندارم که بگویم از مالم و ثروتم مهریه زنم را بپردازی و در ضمن مقداری پول که از من طلبکار هستند روی یک کاغذ یادداشت کردم و بدست محمد سلیمانی دادم و یک حسابی با …. که فراموش کردم بنویسم از سپاه بگیرید و به آنها بپردازید.
چند سخنی با سکینه ام. عزیزم در آن لحظه ای که پیکر غرق در خونم را مشاهده کردی هیچ گریه نکن و از شهادتم ناراحت نباش و اگر ظاهرا هم شده خودت را خوشحال بگیرد تا دشمنان اسلام را خوشحال نکنی.
آخر این خانواده هایی که هر روز شهید می دهند و این مادرهایی که جوانانی را از دست می دهند و این مستضعفانی که زیر شکنجه های دژخیمان جهان ناله می کنند و اسرایی که زیر شکنجه های جهانخواران بخصوص آمریکا و شوروی شهید می شوند ثمره این شهادتها و این شهید دادنها و این شکنجه ها و این رنجها را خواهند چید و همانطور که اماممان می فرماید: انشاءالله بزودی غلبه اسلام بر کفر و حق بر باطل ظاهر می شود. ما از شهادت باکی نداریم چون شهادت خواست پیامبر اسلام رسول خدا خاتم الانبیاء محمد (ص) و مولایمان علی (ع) و رهبر کبیرمان خمینی می باشد. که مولایمان علی (ع) می فرماید: بخدا قسم آنطور شهادت را دوست می دارم همانگونه که کودک پستان مادر را دوست دارد.
به امید پیروزی حق بر باطل

بیوگرافی

یکم فروردین ۱۳۳۶، در روستای قنات ملک از توابع شهرستان رابر به دنیا آمد. پدرش عزیزالله و مادرش‌ ایران‌خانم نام داشت. تا سوم‌ متوسطه درس‌ خواند. سال ۱۳۵۹، ازدواج‌کرد. پاسدار بود، بیست و هشتم مهر ۱۳۶۱، در بستان بر اثر اصابت گلوله به‌شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش واقع است.

درباره ی خبرنگار اقطاع خبر

مطلب پیشنهادی

مراد ملایی رابری

مراد ملایی رابری

جـزئیات شـهادت تـاریخ شـهادت : ۱۳۶۲/۰۸/۰۵ کـشور شـهادت : مـحل شـهادت : مریوان عـملیـات : …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *