۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » ويژه‌های خبری
خیامی‌ها شهدای ۲۱ ساله غواص کرمانی
خیامی‌ها شهدای ۲۱ ساله غواص کرمانی

خیامی‌ها شهدای ۲۱ ساله غواص کرمانی

هشت برادر به میدان نبرد حق علیه باطل رفتند و تنها دو نفرشان درست در سن ۲۱ سالگی ردای شهادت پوشیدند. به گزارش گروه فرهنگ و شهادت پایگاه خبری تحلیلی«اقطاع خبر»؛ هفته دفاع مقدس و آغاز سالروز جنگ تحمیلی بر ایران همیشه فرصتی بوده‌ است تا یاد و خاطره شهدا را دوباره زنده کنیم. شاید […]


هشت برادر به میدان نبرد حق علیه باطل رفتند و تنها دو نفرشان درست در سن ۲۱ سالگی ردای شهادت پوشیدند.

خیامی‌ها شهدای ۲۱ ساله غواص کرمانی

به گزارش گروه فرهنگ و شهادت پایگاه خبری تحلیلی«اقطاع خبر»؛ هفته دفاع مقدس و آغاز سالروز جنگ تحمیلی بر ایران همیشه فرصتی بوده‌ است تا یاد و خاطره شهدا را دوباره زنده کنیم.

شاید اگر این هفته‌ها نبودند یاد شهدا را از دل‌ها و ذهن‌ها می‌بردیم و هرگز فرصتی پیش نمی‌آمد تا کنار مادران شهدا بنشینیم و از آنان بخواهیم تا درباره فرزندانشان سخن بگویند.

کم‌تر کسی وجود دارد که در غم از دست دادن فرزندش گریه و شیون نکند بلکه با خدای خود معامله کند و فرزندانش را با افتخار پیش‌کش اسلام ناب محمدی کند اما گوهر قلی‌زاده مادر شهیدان حمیدرضا و محمدجواد خیامی از این دست افراد است.

گوهر قلی‌زاده خیامی در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «اقطاع خبر» عنوان کرد: همسرم محمد خیامی و هشت فرزند پسرم در جبهه حضور داشتند.

مادر شهیدان خیامی به بازروایی خاطرات همسرش پرداخت و گفت: محمد (همسرم) به‌عنوان راننده به جبهه رفته بود و در آنجا سربازان را جابه‌جا می‌کرده است و یا ماشین‌هایی که خراب می‌شدند را با جرثقیل به عقب می‌کشیده، فرزندانم نیز در قسمت‌های دیگر خدمت‌رسانی می‌کردند و یا در صف عملیاتی‌ها به خط اعزام می‌شدند.

قلی‌زاده ادامه داد: خداوند به من ۱۰ فرزند عطا کرد، هشت پسر و دو دختر که از این میان به لطف مرحمت پروردگار، دو امانت پسر را پس دادم و هنگام شنیدن خبر شهادت اولین شهیدمان حمیدرضا بر زمین افتادم، سجده کردم و خدا را شاکر شدم که فرزندانم به چنین راهی رفته‌اند.

وی ادامه داد: حمیدرضا وقت شهادت تازه وارد ۲۱ سالگی شده بود و محمدجواد هم که یک سال بعد در سن ۲۱ سالگی شهید شد، به ترتیب فرزندان چهارم و پنجم من بودند.

مادر شهیدان خیامی عنوان کرد: همیشه فرزندانم را در رفتن به جبهه تشویق می‌کردم و به آنان می‌گفتم یا شهید می‌شوید و یا می‌مانید که خدمت کنید و در هر دو صورت خوش به سعادت‌تان که چنین رزقی دارید.

قلی‌زاده به ویژگی‌های شخصیتی دو فرزند شهیدش اشاره و ادامه داد: حمیدرضا و محمدجواد هر دو نفرشان از همان کودکی خیلی مهربان بودند و این در بین دیگر فرزندانم مشهود بود و این مهربانی و لطف فقط مختص خانواده نبود بلکه با مردم غریبه هم این‌گونه بودند.

وی اذعان کرد: محمدجواد و حمیدرضا حتی در کوچه و خیابان هم دوست‌دار مردم بودند تاجایی یادم است که گاهی با لباس نفتی به خانه می‌آمدند زیرا به طور مثال پیت نفتی برای یک پیرزن که سنگین بوده، حمل کرده و در خلاف جهت راه خانه او را به منزلش رسانده بودند.

مادر شهیدان خیامی فرزندان شهیدش را بسیار مرد‌م‌دار و مهربان یاد کرد و گفت: اما حمیدم نسبت به همه سر به زیرتر بود و حتی گاهی از اینکه پسران محله دختران و زنان را نگاه می‌کردند، بسیار ناراحت و خشمگین می‌شد و اصلا در مرامش با ناموس شوخی نداشت.

قلی‌زاده ادامه داد: شهید حمیدرضا اخلاق مخصوصی داشت و فوق‌العاده بود، محمدجوادم همین گونه بود اما مانند حمید در برخورد با مخلان ناموس وسواسی و پیگیر نبود، اما واقعاً هردوی آنان پاکدامن بودند.

 وی ادامه داد: حمیدرضا چون متولد آذرماه بود عملا اجازه ورود به مدرسه نداشت، بنابراین به سختی او را در کلاس اول همان سال ثبت‌نام کردیم و او را با محبوبه خواهرش هم‌زمان به مدرسه فرستادیم.

مادر شهیدان خیامی افزود: وقتی برادر اول من شهید شد حمیدرضا کلاس اول دبستان بود اما همیشه مدعی حجاب بود حتی به خواهرش محبوبه هم بسیار تذکر می‌داد و می‌گفت: دختر مسلمان بدون روسری نباید به مسجد برود، در مکان‌های عمومی حاضر شود یا درب را بروی کسی باز کند.

قلی‌زاده ادامه داد: حمیدرضا اهل دل بود و مراقبه و هرگز دنبال ظاهرنمایی نبود تمام حرکاتش اصولی و حساب شده بود، حمید ۱۷ ساله بود و جواد ۱۵ ساله که عازم جبهه شدند.

وی ادامه داد: حمیدرضا ۲۱ ساله شد که به شهادت رسید زیرا سال ۶۰ عازم جبهه شد و سال ۶۴ پیکرش را به ما تقدیم کردند، محمدجواد ۶ سال در جبهه سالم ماند و مانند برادرش در سن ۲۱ سالگی شهید شد، اما پیکر وی چند ماه بعد پیدا شد.

قلی‌زاده ادامه داد: حمیدرضا در عملیات والفجر ۸ و پیش از محمدجواد شهید شد و قبل از رفتن، جای قبرش را در گلزار شهدا مشخص کرده بود و اتفاقاً همان‌جا هم به خاک سپرده شد.

وی افزود: محمدجوادم که در عملیات کربلای ۴ شهید شد تا چندماه خبری از او نبود و پیکرش با معجزه برگشت زیرا تا ۱۲۴ روز پس از شهادت در کانال ماهی مانده بود و جزر و مد آب او را این سو و آن سو می‌کرده تا اینکه روزی پیرمردی که در آن حوالی بوده متوجه تکان‌ خوردن شیئی بر روی آب می‌شود و وقتی نزدیک آن می‌شود، می‌بیند یک جنازه است.

مادر شهیدان خیامی ادامه داد: محمدجواد را در حالی آوردند که نیمی از سر و دست‌هایش نبود چون به او خمپاره خورده بود؛ قبل از شهادت، اُوِرکُتی که از جبهه بر تن داشت را هم پس داده بود تا وقت شهادت هیچ چیز از بیت‌المال در اختیار او نباشد زیرا پیش‌بینی شهادتش را کرده بود.

وی با بیان اینکه « نگذاشتم هیچکس حتی قطره‌ای از اشک‌هایم را ببیند گرچه در خلوت سوختم و گریه کردم»، ادامه داد: من خودم بیش‌تر از فرزندانم به آن‌ها اصرار می‌کردم که در میدان‌های رزم و جبهه حضور پیدا کنند اما خوب مادر هستم و دلتنگ‌شان می‌شوم.

قلی‌زاده با آهی عنوان کرد: سخت است که خاطرات‌شان را بیان کنم، محمدجواد وقتی که می‌آمد مرخصی می‌چسبید به من و جدا نمی‌شد و همه کار من را انجام ‌می‌داد، حیات را آب و جار و می‌کرد فرش می‌انداخت و غذادرست می‌کرد و… به هر حال اصلاً من را تنها نمی‌گذاشت اما حمیدرضا به دیدار خانواده‌های شهدا می‌رفت ولی عشق محمدجواد به من جور دیگری بود.

مادر شهیدان خیامی به نحوه حضور محمدجواد در جبهه اشاره کرد و گفت: این فرزندم از حمیدرضا که دوسال از او بزرگ‌تر بود، درشت جثه‌تر بود بنابراین همیشه در نگاه اول او بزرگ‌تر از حمیدرضا به نظر می‌آمد وقتی برای ثبت‌نام هم رفته بود هنگامی از سنش با خبر شده بودند چون شناسنامه‌اش را دیدند، از اعزامش امتناع ورزیدند.

وی ادامه داد: مسئولان ثبت‌نام نمی‌گذاشتند به جبهه برود می‌گفتند؛ که هم سنت کم است و هم دو برادر را با هم از یک خانواده به جبهه نمی‌بریم، محمدجواد با تکرار حرف من (مادر شهیدان خیامی) رضایت مسئولان را گرفته بود و به آنان گفته بود؛ که مادر من اعلام کرده است؛ حتی این دختر شیرخواره‌ام که بعد از هفت پسر به دنیا آمده است را هم اگر بدرد اسلام بخورد مضایقه نخواهم کرد، بنابراین باید مرا به جبهه بفرستید.

قلی‌زاده که از نحوه پیدا شدن فرزند شهیدش محمدجواد بعد از ۱۲۴ روز بر روی آب خبر نداشت، گفت: بعد از شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به دیدن ما آمد و در خصوص بچه‌ها با هم صحبت کردیم که سردار حرف جالبی را به من گفت، که دلم را آرام کرد.

وی به نقل روایت از زبان سردار شهید سلیمانی پرداخت و گفت: محمدجواد از اولین روزی که وارد میدان جنگ شد و  ۱۵ سالش بود، تا زمان شهادتش هر روز در گوشه‌ای از نهر می‌نشست و زیارت عاشورا قرائت می‌کرده است، از این نقطه تا جایی که ما عملیات را انجام داده‌ایم، مایل‌ها فاصله بود، اما پیکر شهید در همین قسمت به طور معجره‌آسایی پیدا شد و عملاً جای پیدا شدن پیکر با محل عملیات در دو نقطه متضاد بوده‌اند.

مادر شهیدان خیامی عنوان کرد: بارها و بارها فرزندانم از من می‌خواستند که برای‌شان رزق شهادت را طلب کنم و حاج قاسم هم از من می‌خواست همان‌گونه که برای پسرانم توفیق شهادت می‌خواستم برای او هم از خداوند درخواست کنم با اینکه من همیشه دعای سلامتی جسم داشتم برای‌شان، ولی ایشان در آروزی شهادت بودند تا به آن رسیدند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: شهدا رفتند تا اسلام برپا بماند و شبیه حاج‌قاسم هم دیگر پیدا نخواهد شد زیرا لشکر یک نفره بود، آرزو دارم که جوانان امروز ما هم راه شهدا را دنبال کنند تا از شر شیطان و گناهان آخرالزمانی حفظ شوند.

شایان ذکر است:
شهید حمیدرضا خیامی، متولد ۱۴ آذرماه سال ۱۳۴۳ در شهرستان کرمان بود که پس از اتمام دوره راهنمایی به‌عنوان بسیجی در جبهه‌های جنگ حضور یافت و پس از حدود چهار سال حضور در میدان نبرد علیه دشمن در عملیات والفجر ۸ و در سن ۲۱ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

شهید محمدجواد خیامی، متولد ۱۸ بهمن ۱۳۴۵ در شهر کرمان بود. این شهید گرانقدر دانشجوی سال اول مقطع کارشناسی بود که به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و سرانجام پس از حدود ۶ سال مجاهدت در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید، محمدجواد غواص بود و ۱۲۴ روز بعد از شهادتش، پیکرش در کانال ماهی پیدا شد که او هم همچون برادر شهیدش در سن ۲۱ سالگی ردای شهادت بر تن کرد.

انتهای خبر/ طهماسبی


———-
منبع:آرمان

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

17 − 13 =