بازهم همان خانه نقلی، پر از صفا و صمیمیت و مادری که چهار فرزند داشت و حالا فقط یک پسر برایش مانده است.
خانواده عظیمی دو فرزند خود را در سنین نوجوانی و جوانی از دست میدهند و پسر بزرگشان را هم فدای عمهسادات کردهاند و با خلوص خاصی از جانفدا بودن تنها فرزندشان برای ائمهاطهار و انقلاب گفتند.
در هنگام ورود پدر شهید با لبخند همیشگی به استقبال آمد و دایی خطابم کرد، از این همه لطف اشک در چشمانم حلقه زد.
مادر شهید با پا درد و کمردردی که روزگار برایش به یادگار گذاشته با آغوش گرم به پیشواز آمد.
مادر شهید علی عظیمی در معرفی فرزندش گفت: علیآقا متولد بیست و ششم دیماه ۱۳۶۵، از زرند و بزرگشده دهستان محمدآباد است.
وی ادامه داد: بعد از گذراندن دوران تحصیل، به دلیل علاقهمندی به سپاه پاسداران، علیرغم قبولی در آموزش و پرورش به این نهاد پیوست و وارد تیپ شد.
مادر شهید اشک گوشه چشمش را گرفت اما ادامه داد: بعد از پنج سال اشتغال در سپاه، به دلیل علاقه و ارادت خاصی که به حضرت زینب سلاماللهعلیها داشت، برای رفتن به سوریه اصرار میکرد. اول راضی نمیشدم چون داغ فرزند دیده بودم وقتی پافشاریاش را دیدم قبول کردم.
پدر شهید علی عظیمی در خصوص، ویژگیهای شهید گفت: علی آقا به لحاظ صبوری، اخلاق و دینداری زبانزد خاص و عام بود. به نماز اول وقت اهتمام ویژه داشت، در دوران تحصیل مشتاقانه و داوطلبانه فرشها را برای اقامه نماز پهن و جمع میکرد.
در واقع در زمان حیات دنیایی شهید علی عظیمی کسی به عظمتش پی نبرد اما بعد از شهادت و نحوهی شهادتش عظمت وجودی و ارادتش به خاندان اهلبیت عصمت و طهارت را اثبات کرد.
پدر شهید در مورد نحوهی شهادت فرزندش بیان کرد: چهل روز از عزیمت علی آقا به سوریه گذشته بود که در درگیری در منطقه تدمر زخمی میشود و با همان زخم مسیر چهار کیلومتری را پیاده میرود و از دشمن دور میشود تا نهایت در حالی که دستش زیر سرش بوده به شهادت میرسد، گروه تکفیری داعش بعد از ۵۰ روز و در حالی که پیکرش سالم بوده او را پیدا میکنند.
وی ادامه داد: میگویند مسیری را که شهید پیاده طی کرده، همان مسیری است که حضرت زینب سلاماللهعلیها و کاروان اسرا پیاده طی کردند.
به اینجا که رسید اشک در چشمانش هویدا بود، من نیز که بارها این ماجرا را شنیده بودم اما صدا و لحن پدرانه شهید اشک را مهمان چشمانم کرد، حالا میفهمیم که اگر شهدای مدافع حرم در سوریه نمیجنگیدند، ما نیز همچون مردم غزه و لبنان باید هر چند لحظه یکبار با صدای موشک و انفجار رعشه بر تنمان بیافتد. روز «قهرمان ملی» بهانه ایست تا یادمان باشد چه جوانان رشیدی برای امنیت اسلام، انقلاب و کشورمان جانشان فدا شد و چه پدران، مادران و همسرانی داغدار عزیزانشان شدند و خم به ابرو نمیآوردند، چراکه به صدق و درستی وعدهی خداوند ایمان دارند و باور دارند که عزیزانشان عند ربهم یرزقونند.
امیدوارم به دعای همه شهروندان چشمانتظاری هفت ساله این خانواده برای به آغوش کشیدن پیکر فرزندشان خاتمه یابد.
انتهای خبر/زارعی