اینجا هر چه که بود شور عشق و ارادت به بزرگ مردی بود که تا پای جان، پای ولایت ایستاد و سالها برای وحدت مسلمانان و آزادی آنها از چنگال استکبار مجاهدت کرد تا زمینه ساز ظهور و حکومت جهانی منجی آخر الزمان باشد .
مردم کرمان نه از روزها قبل که از چندین ماه گذشته خود را برای میزبانی از زائران سیدالشهدای جبهه مقاومت آماده کرده بودند و کم کم که به ایام دومین سالگرد شهادت سردار دلها نزدیک میشدیم، همه چیز در این اینجا رنگ و بویی متفاوت پیدا میکرد .
خانه به خانه، کوچه به کوچه و خیابان به خیابان مهیای حماسهای بزرگ میشد حماسهای به عظمت دلهای همه آزادگان جهان در رستاخیز ملک سلیمانی .
پرچمها در گوشه و کنار شهر برافراشته میشد و هر جا که نگاه میکردی حاج قاسم بود که با نگاهی مهربان و پدرانه به نظاره نشسته بود. این روزها پایتخت مقاومت جهان اسلام مملو از حاج قاسمهایی بود که یک دل و یک صدا به میدان آمده بودند تا دشمنان بدانند که امروز این خون حاج قاسم است که در رگهای همه زنان و مردان غیرتمند جریان دارد .
موکبها و ایستگاه های صلواتی یکی یکی راهاندازی میشدند با پارچه و بیرق سیاه، عکس حاج قاسم و ابومهدی، بوی اسپند و صدایی که میگفت “قاسم هنوز زنده است .”
سیل جمعیت از هر سویی به کرمان میآمد و گویی تمامی راهها به یک نقطه منتهی میشد؛ آنها که میتوانستند از هر گوشهای خود را به این نقطه رسانده و آنها که نمیتوانستند پیش از بقیه دلهایشان را روانه کرده بودند .
به ابتدای خیابان ظهور که میرسیدی گنبد و گلدسته سبز مسجد مقدس حضرت صاحب الزمان (عج) از دور نمایان بود و اینجا آغاز مسیری بود که باید آن را با پای دل میپیمودی .
گویی امسال با سال گذشته متفاوت بود؛ نه تنها از خیل زائران کم نشده که به نظر میرسید جمعیتی بیش از سال گذشته، پرشورتر و بیقرارتر به کرمان آمدهاند، دل به جاده میسپردند و قدم قدم به شوق زیارت راه میپیمودند و به تعبیری از زمین و آسمان این دیار جمعیت می جوشید .
خیل جمعیت، بوی نان تازه و چای صلواتی، موکبهای مردمی و مسیری که باید آن را پیاده میرفتی؛ چه حال و هوای غریبی و چه حس آشنایی …؛ هر کس هر چه در توان داشت را برای پذیرایی از زائران حاج قاسم در طبق اخلاص گذاشته بود و واژهها در برابر همه این شور و هیاهو و دلدادگی و تکاپو کم میآوردند.
انتهای پیام/تاج الدینی