۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » ويژه‌های خبری
نوجوانان کرمانی خادمان خیمه عشق حسین‌اند
نوجوانان کرمانی خادمان خیمه عشق حسین‌اند

نوجوانان کرمانی خادمان خیمه عشق حسین‌اند

در خیمه‌ای که در مصلای امام علی علیه‌السلام کرمان برپا شد، نوجوانان و کودکان، نه تنها عزاداری می‌کنند، بلکه میزبان‌اند و ایمان را تمرین می‌کنند. اینجا مکتب حسین (ع) از اشک و چای گذشته، به قلب کوچک‌ترین‌های این سرزمین رسیده است. به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری «اقطاع خبر»؛ ساعت ۱۷ است. مصلای امام […]


در خیمه‌ای که در مصلای امام علی علیه‌السلام کرمان برپا شد، نوجوانان و کودکان، نه تنها عزاداری می‌کنند، بلکه میزبان‌اند و ایمان را تمرین می‌کنند. اینجا مکتب حسین (ع) از اشک و چای گذشته، به قلب کوچک‌ترین‌های این سرزمین رسیده است.

نوجوانان کرمانی خادمان خیمه عشق حسین‌اند

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری «اقطاع خبر»؛ ساعت ۱۷ است. مصلای امام علی علیه‌السلام، که هر سال محلی است برای تجمع عزاداران شهر کرمان، این بار حال و هوای متفاوتی دارد. خیمه‌ای برپا شده به نام «خیمه‌ عشق»؛ مراسمی که جوانان و نوجوانان کرمانی از ساعت ۱۷ تا ۱۸ برگزار می‌کنند. هیأت نوجوانانی که همه کارهای آن را خودشان مدیریت می‌کنند، از پذیرش عزاداران گرفته تا پذیرایی و برگزاری سوگواری.

ادب شرط ورود به مسیر اباعبدالله

وقتی وارد می‌شوی، اولین چیزی که توجّه‌ات را جلب می‌کند، ادب و احترام نوجوانان است؛ دختران نوجوانی درب ورودی بانوان ایستاده است با احترام می‌پرسد: «اجازه می‌دهید کیفتان را ببینیم؟» این بیان، نشان از آموزشی عمیق در مکتب حسین علیه‌السلام دارد؛ جایی که ادب، احترام و نظم شرط اول ورود به این مسیر است.

تسبیحی به نیت ظهور، پیروزی و ولایت

وارد مصلی شدم، دخترکی نوجوان که چهره‌ای آرام و مصمم دارد، ایستاده است.


سبدی پر از تسبیح دارد اما سبد به سه بخش تقسیم شده است، روی یک بخش نوشته شده «برای سلامتی مقام معظم رهبری»، دیگری حامل نوشته‌ایست که «برای پیروزی رزمندگان اسلام» است، و سومی به «تعجیل در ظهور امام زمان (عج)» اختصاص دارد. قرار است انتخاب کنم که تسبیح صلواتم برای چه باشد.

در ادامه دخترک دیگری ایستاده پشت میزی که در هر بخش از آن می‌توانیم انتخاب کنیم که در این مراسم چه دعایی را حین گوش دادن به سخنرانی قرار است بخوانیم زیارت عاشورا، سوره فتح و یا دعای چهاردهم ‌صحیفه سجادیه دعاهایی که هر عزادار می‌تواند برگزیده و با خود زمزمه کند.

نشسته‌ام در گوشه‌ای از مصلی؛ صدای هم‌نوا و زمزمه‌های دلنشین این دعاها و صلوات‌ها را می‌شنویم؛ ترکیبی از صدای نوای سخنران و نجوای دل‌ها که در فضای معنوی مصلی جاری است.

گویی هر ذکر، پلی است میان دل انسان و آسمان‌ها و هر نیت، فانوسی است که راه را روشن می‌کند.

دخترکی با سینی چای و دلی عاشق

عطر گلاب، صدای نرم دعا و نگاه‌های متمرکز، همه در هم می‌آمیزند تا لحظه‌ای بسازند که نه فقط یک مراسم، بلکه آئینی از عشق، امید و ایستادگی باشد.

دخترکی چایی برایم تعارف می‌کند، در سینی‌ای که با دستانش محکم گرفته است، از او می‌پرسم هر روز به این‌جا می‌آیی؟ پاسخ می‌دهد: با مادرم می‌آیم، اما خیلی زودتر.

دخترک ادامه داد: این اولین‌باری است که من از عزاداران پذیرایی می‌کنم و خیلی این کار را دوست دارم.

با خود می‌گویم؛ راستی این نسل جدیدی است که قرار است مثل ما بیاموزد راه و مکتب امام حسین (ع) را همچنان که پدارن و مادرانمان آموختند و آنها نیز از پدارن و مادرانشان؛ راستی که مسیر ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم نسل به نسل به شیعیان آموخته شده است. 

در این مسیر پوشیدن لباس سیاه، سینه‌زنی، نوحه و گریه اگر چه جزئی از آئین مراسم عزاداری امام حسین (ع) است اما در لوای آن آموختن مهم است، ایستادگی در برابر ظلم، از جان و مال و فرزند گذشتن برای خدا و از خود دست کشیدن.

همچنان که سخنران مراسم سخنرانی می‌کند، چشمم به گوشه مراسم می‌خورد، چند میز کوچک با رنگ‌ها مختلف در کنار هم چیده شده و صندلی‌هایی که بر روی آن کودکان سه و یا چهار ساله نشسته‌اند و هر یک به کمک مربیانی که در آن‌جا هستند کاردستی‌هایی درست می‌کنند و البته مربیان آموزش‌هایشان در مسیر دینی است.

کودکان، لباس سیاه و عهدی ناگفته از عاشورا

کودکان همه لباس مشکی بر تن دارند، یک عهد از که آغاز محرم مادران و پدران، لباس‌های سیاه کوچک را از دل صندوق‌ها بیرون می‌آورند، می‌تکانند، اتو می‌زنند و با دستانی آرام، بر تن کودکانشان می‌پوشانند. پیراهن‌هایی که نه صرفاً پوششی، بلکه عهدی نانوشته‌اند؛ لباسی برای عزاداری، برای آموختن، برای پرورش.

 مادر، وقتی سربند «یا حسین» را بر پیشانی پسرکش می‌بندد، گویی نه یک تکه پارچه، که راهی از کربلا تا قلب کودک خود می‌کِشد. پدر، وقتی دختر خردسالش را در آغوش گرفته و به مجلس می‌برد، در دلش نیت می‌کند که این اشک و سینه‌زنی، این زمزمه و دعا، دانه‌ای باشد که در دل فرزندش می‌کارد؛ دانه‌ای از شعور، غیرت و وفاداری به مکتب حسین. و اینگونه، عاشورا از سینه بزرگ‌ترها، آرام آرام به دل کوچک‌ترها می‌رسد؛ با لباس، با اشک، با دعا… و با عشق.

وقتی از یک دختر کوچکی پرسیدم چرا آمده است، با صداقتی کودکانه پاسخ داد: ما آمده‌ایم بگوییم اسرائیل را نابود می‌کنیم و بگوییم نمی‌تواند هیچ غلطی بکند.

این جملات ساده اما عمیق، نشان از نهادینه شدن ارزش‌های عاشورا در نسل‌های جدید دارد؛ نسلی که با ایمان و امید، ایستادگی را از دل خانواده و خیمه‌های این شهر می‌آموزد.

چای با طعم گلاب و مزه ایمان

در ادامه به قسمت دیگر مصلی می‌روم، آن‌جا که پسران مدیریت عزاداری را به عهده گرفته‌اند. در بیرون از بخش آقایان غرفه‌ای برپا شده که نوجوانان پسر شربت و چای می‌ریزند و میزبان عزاداران‌اند.

پسرکی که دستش پر از لیوان شربت است، می‌گوید: ما قبل از مراسم، چند ساعتی اینجا هستیم تا همه چیز آماده باشد. این کار شیرین است چون پدر و مادرها باور دارند که ما می‌توانیم این مراسم را مدیریت کنیم.

کتری‌ بزرگ روی زغال‌ها قل‌قل می‌کند، چای است اما درونش عشقی است که طعم آن را ناب‌ترین چای جهان کرده است.

درون مصلی خیمه‌ای کوچک برای کودکان خردسال به چشم می‌خورد. روحانی مهربانی در آنجا با زبان ساده و گرم، به کودکان آموزش می‌دهد چگونه فریاد بزنند: «لبیک یا حسین». فریادی که باید صدایش به گوش جهان برسد؛ فریادی برای ایستادگی در برابر ظلم.

صف‌های سینه‌زنی، روز جاری عشق میان نسل‌ها

مراسم رو به پایان است، اما شور هنوز در هوا جاری‌ست. صف‌ها شکل گرفته‌اند؛ مردان، پسران، نوجوانان و حتی کودکان، در دو طرف ایستاده‌اند، روبه‌روی هم، چشم در چشم. نسل‌ها کنار هم صف کشیده‌اند: پیرمردی با محاسن سپید و دستی بر سینه، کنار نوجوانی که تازه یاد گرفته چطور ضرباهنگ سینه‌زنی را با دل هماهنگ کند. کوچک‌ترین‌ها با سربند «یا حسین» و قدم‌هایی لرزان، اما دلی استوار، درست همان جایی ایستاده‌اند که پدرانشان سال‌ها پیش ایستاده بودند.

صدای یا حسین بلند می‌شود، و صف‌ها در هماهنگی‌ شکوهمندی به سینه می‌کوبند. از بالا که نگاه کنی، انگار رودی از ایمان و دلدادگی‌ست که از پدر به پسر، از نسل به نسل، جاری شده؛ رودی که از کربلا گذشته و به این خیمه رسیده.

در این صف، نه سن مهم است، نه اندازه قد. همه در یک مسیر ایستاده‌اند، یکدل، یکصدا، یک راه. اینجا آخر مراسم نیست؛ آغاز پیوندی‌ست که هر سال در محرم دوباره محکم می‌شود. پیوندی از ایمان، غیرت و ایستادگی.

انتهای خبر/ پسند


———-
منبع:آرمان

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*