اکنون برخی با آجر و رنگ نما شدهاند و برخی هنوز چهره خام خاکستری دارند. روبهرویشان خیابانی تازهساز است، اما کافیست چند متر جلوتر قدم برداری تا آسفالت، جای خود را به خاک و چاله دهد. اینجا انتهای شهرک مطهری است؛ نقطهای که توسعه تا نیمه راه آمده و بعد از آن، مسئولیتها روی زمین ماندهاند.
اگرچه ساخت این خانهها سقفی بلند را بر سر بسیاری از جوانان کشید اما به عنوان یک خبرنگار به دنبال این بودم که ببینم، در بُعد اجتماعی تا چه حد دارای مشکلات و یا موفقیتهایی در حوزه ساخت مسکنهای ملی هستیم.
در میان ساختمانها به زن جوان یرسیدم، گلایهاش از محوطهسازی و نبود آسفالت کم نبود از این رو بیان کرد آسفالت بین این ساختمانها وظیفه چه سازمانی است. محوطه و دور ساختمان آسفالت است ولی فاصله بین بلوکها همچنان خاکی مانده است.
مادرانی که نگرانند و با این حال، امیدوار
جلوی یکی از بلوکها، صدای خنده و بازی چند کودک میآید که در میان ساختمانها دنبال توپ میدوند. ساختمانی که ایستادهام مقابل آن، نیمهنماست و بوی سیمان هنوز از دیوارها بلند است.
زنی میانسال که از طبقه سوم پائین آمده، وقتی از او خواستم با هم گفتگو کنیم با لحنی آرام اما جدی میگوید: ما بالاخره خانهدار شدیم. سالها مستأجر بودیم و حالا یک سقف امن داریم، ولی همه کارهای این ساختمان را خودمان انجام دادیم. آسانسور، نما، حتی سنگفرش ورودی. شرکت پیمانکار فقط واحدها را تحویل داد و رفت.
او ادامه میدهد: محوطه بین بلوکها بدون آسفالت مانده. وقتی باران میبارد، تردد سخت میشود. بچهها نمیتوانند راحت بازی کنند. حتی برای سطل زبالههای عمومی هم برنامهریزی نشده. با این حال، خوشحالیم که حداقل سرپناهی داریم.
همسایهداری گمشده در میان بلوکهای شلوغ
در این پروژههای انبوهسازی، روابط همسایگی نیز از تعادل خارج شده است. تعداد زیاد واحدها، تردد نامشخص افراد، و نبود نظارت، ساکنان را به خودمراقبتی واداشته است.
یکی از اعضای یکی از ساختمانها که از قضا مدیر ساختمان هم هست، در رابطه به مسایئل همسایهداری در ساختمانهای انبوه بیان کرد: باید مدام حواسمان باشد درِ ورودی ساختمان بسته باشد. دوچرخهای که در پارکینگ گذاشته بودیم، گم شد. گاهی اوقات، خودروهایی در پارکینگ توقف میکنند که به هیچکدام از واحدها مربوط نیستند. یکی از معضلات ما، نبود حس همسایگی و مشارکت در نگهداری فضاهای عمومی ساختمان است.
او همچنین تاکید کرد: به عنوان مدیر ساختمان بارها با اعضای ساختمان جلسه گذاشتم و درخواست کردم که به فضاهای عمومی ساختمان توجه بیشتر شود اما گاهی برخی از این مکانها را تنها متعلق به خودشان میدانند در عین حال که نسبت به آن بیمسئولیت هستند.
کودکان، آپارتماننشینهای خسته
کمی آنسوتر، صدای توپ پلاستیکی و خندهی بچهها به گوش میرسد. زمین بازی نیست، اما بچهها خودشان بازی میسازند. والیبال و فوتبالی که با یک دروازه فرضی در حال اجراست.
طیبه یوسفی همان مدیر یکی از ساختمانها ادامه میدهد: بچهها توی یک آپارتمان کوچکند، از این اتاق به آن اتاق میروند. زود خسته میشوند، به گوشی پناه میبرند. تلویزیون دیگر برایشان جذاب نیست. آپارتماننشینی بدون فضای باز، اعصاب همه را خسته کرده. خودم بارها دیدم که چطور بچهها کلافهاند، بیحوصلهاند، یا مدام دعوا میکنند.
کمبود زیرساخت فرهنگی و فضای سبز
ساکنان از نبود مراکز فرهنگی، آموزشی و تفریحی نیز گلایه دارند. تنها امکانات منطقه، یک مسجد کوچک و یک مدرسهبزرگ در حال ساخت است. مرکز بهداشت نیز تازه راهاندازی شده، اما هیچ نشانی از کتابخانه، فرهنگسرا یا حتی یک کانون برای اوقات فراغت کودکان در منطقه دیده نمیشود.
یکی از مادران با ناراحتی میگوید: تابستانها بچهها وقت زیادی دارند ولی جایی برای آموزش، مهارت یا تفریح نیست. اگر یک فرهنگسرا باشد، میتوانند بازیهایی چون لیوانچینی، ساخت مکعب یا حتی آموزش کتابخوانی یاد بگیرند. نبود این فضاها، بچهها را بهسمت گوشی سوق داده است.
تحلیل کارشناسی: مسکن، فقط ساخت سقف نیست
بر اساس نظر کارشناسان حوزه روانشناسی اجتماعی، فشردگی فضا در آپارتمانهایی بدون حیاط یا فضای باز، بر سلامت روان و رشد رفتاری کودکان تأثیر مستقیم دارد. تجربه بازی در حیاط، دویدن، خلاقیتهای گروهی و ارتباط مستقیم با طبیعت، فرصتهاییست که در این پروژهها از کودکان سلب شده است.
به گفته کارشناسان، پروژههای انبوهسازی اگر با نگاهی جامع به زیست اجتماعی، تعامل همسایگان، امنیت، آرامش ذهنی و آیندهنگری فرهنگی همراه نباشد، فقط تولید چهاردیواری است، نه زندگی. نبود فضای سبز و تفریحی، آسیبهای رفتاری، افزایش خشونت یا انزوا، و حتی وابستگی شدید به فضای مجازی، بخشی از تبعات طراحی نامتوازن در این پروژههاست.
یک تجربه نیمهکاره از توسعه اجتماعی
شهرک مطهری در کرمان با همه کم و کاستیهایش، نشان از یک تلاش دارد؛ تلاشی برای خانهدار کردن مردم، اما با غفلت از کیفیت زیست. خانهها بالا رفتهاند، اما زیرساختها، امکانات فرهنگی، نظم اجتماعی و زیبایی بصری یا ناقص ماندهاند یا فراموش شدهاند.
پایان این گزارش باز است؛ شاید با برنامهریزی، شنیدن صدای مردم و مشارکت دستگاههای مسئول، بتوان زندگی را در این بلوکها از مرز زنده بودن، به سمت زیبا زندگی کردن حرکت داد.
انتهای خبر/ پسند