تاریکی شب آخرین نفسهایش را میکشید و نسیم صبحگاهی همچون مسیحا بر زمین میدمید. چوبهایی که روی هم انباشته شده بود حالا درون تنور گلی خانه به آتش کشیده شد تا حرارتش جای گرمی برای خمیر باشد.
زن بسمالله گویان و با همان وضوی نماز صبحش خمیر را چانه گرفت و بعد از مدتی بر تن تنور پوشاند. حالا دیگر دامن تنور پر از خمیرهایی شده بود که با حرارتش به نان معنا بخشیده بود. قرص نانی است، همان قوتی که از گذشته تا کنون سر سفره ما ایرانیهاست تا جانی را قوّت بخشد و این داستان زنان اصیل ایرانی است که هر روز در پهنه زمین تکرار میشود.
اکنون در شهرمان کرمان، همین نان بهانهای شده تا نمایندگانی از ۲۷ استان کشور و ۱۰ شهرستان از استان کرمان دور هم جمع شوند و هنر پخت نان را به تصویر بکشند.
پارک مادر این روزها میزبان کرمانیهایی است که برای دیدن دومین جشنواره ملی نان به سمتش روانه میشوند.
غرفهها یکی پس از دیگری ایستادهاند و این زنان هستند که نشسته بر زمین تیراش را بر بدن خمیر میکشند تا خمیر چهرهای به خود بگیرد.
تعداد غرفهها آنقدر بالاست که به شمارش نمیرسد. جای هر قدمی به کسری از ثانیه فرد دیگری قدم میگذارد، سر در غرفهها نام شهرهای مختلف از جمله سمنان، گیلان، سیستان، خوزستان، عشایر آذربایجان و … نوشته شده است.
روبروی غرفه سمنان میایستم، م زنی خمیری را که درست کرده درون تابهای که مالامال از روغن است، میاندازد خمیر که سرخ میشود، روی نانش شکر میپاشد وقتی از او میپرسم اسم این نان چیست، پاسخ میدهد: نان «گولاچ»
آن طرفتر یکی از افراد غرفه میگوید ترکیبش خمیر و وانیل و دانه هل است و بعد از پخته شدن، رویش شکر میپاشند.
غرفهدار سمنانی ادامه داد: این نان در ایام شعبانیه و در مراسم شادی در شهر سمنان پخت میشود و چون سمنان یک جای سردسیری است به عنوان مصرف روزانه به همراه چای خورده میشود.
در همین غرفه سمنان در تنور دیگری قرص نانی به اندازه کف دست پخته میشد، پرسیدم نام این نانتان چیست؟ پاسخ داد: این نان «تنبلک» است که رویش را از مغز گردو میپوشانیم.
داستان دومین جشنواره ملی نان همان ترکیب برنده آرد و آب و آتش است، در بسیاری از غرفهها نان همان نان بود اما اسمش به نام محلی تغییر کرده بود، مثلا «روغن جوشی» ما کرمانیها را مردم بشرویه خراستان جنوبی «سیروک» میخواندند البته یزدیها هم به همین روش نانی داشتند و البته آنها نامش را میگفتند.
روایت نانها هریک اگرچه به آتش ختم میشد اما تفاوت در جان مایه آن بود مثلاً «گِرده» بوشهری نانی بود که با آب خرما جان گرفته بود و یا «شلشلو» که نان بوشهری بود و با کره محلی، عسل، آرد و تخم گشنیز و رازیانه پخته میشد و دقیقاً همین نان البته با کمی ترکیب متفاوت را زنان عشایر آذربایجان میپختند. البته نان «تیری» نانی ود که با همین اسم و با یک روش تقریباً یکسان در بسیاری از غرفهها پخت میشد.
راستی غرفه « چریک پیر» گردان نانوایان شهر خانوک از توابع شهرستان زرند هم در این جشنوراه حضور داشت. روایت داستانش این است که گروهی از زنان خانوک رادر زمان جنگ «زهرا اسدی» معروف به «کل زهرا» فرماندهی میکرد و برای رزمندگان انقلاب در دروان هشت سال دفاع مقدس نان میپخت.
این سالها با وجود آنکه دیگر «کل زهرا» نیست اما زنان خانوک راهش را دامه دادهاند.
در کربلا برای زائران حسینی، در مشهد و در ایام شهادت امام رضا (ع) و یا در هفته مقاومت در مسیر طیقالشهدا و در ایام شهادت شهید سلیمانی؛ خمیرشان همیشه آماده است تا نانی شود برای جانی و قوتی برای گامی…
انتهای خبر/ پسند