تکفرزندی در نگاه اول، انتخابی عقلانی به نظر میرسد؛ هزینهها کمتر است، توجه والدین متمرکزتر و آینده فرزند قابلبرنامهریزیتر. اما پشت این انتخابِ ظاهراً آرام، لایههای پنهانی از اضطراب، فشار روانی و چالشهای اجتماعی نهفته است که بهتدریج خود را نشان میدهد؛ هم در رفتار کودک و هم در زیست والدین.
تکفرزندی؛ انتخاب یا اجبار پنهان؟
پژوهشگر حوزه جمعیت در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری «اقطاع خبر» معتقد است جامعه امروز با چند گروه بحرانی در مسئله فرزندآوری روبهروست. به گفته او، بخشی از مردم تکفرزندی را انتخاب میکنند، بخشی بیفرزندی را آگاهانه میپذیرند و نزدیک به ۲۰ درصد نیز علیرغم تمایل، قادر به فرزندآوری نیستند. این ترکیب، زنگ خطر یک بحران اجتماعی را به صدا درآورده است.
حجتالاسلام علی ترابی تکفرزندی را صرفاً یک تصمیم شخصی نمیداند، بلکه آن را مسئلهای با پیامدهای گسترده روانی و اجتماعی معرفی میکند؛ پیامدهایی که هم کودک و هم والدین، بهویژه مادران را درگیر میکند. ترابی تأکید دارد کودک تکفرزند بیش از هر چیز در حوزه «هوش هیجانی اجتماعی» آسیب میبیند؛ تابآوری کمتر، قدرت سازگاری پایینتر با اجتماع و حتی چالش در روابط آینده با همسر، بخشی از این پیامدهاست.
کودکی بدون تمرینِ زندگی
رئیس گروه جمعیت و خانواده دانشگاه علوم پزشکی کرمان در گفتگو با خبرنگار این پایگاه خبری از زاویهای علمیتر به موضوع نگاه میکند. او ریشه گرایش به تکفرزندی را در مجموعهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میداند؛ از افزایش هزینههای زندگی گرفته تا اشتغال و تحصیلات بانوان و تغییر نگرش نسبت به نقش والدینی. به گفته او، صنعتیشدن جوامع و تقویت این مؤلفهها، بهطور طبیعی تکفرزندی را گسترش داده است.
اما زهرا انجمشعاع تأکید میکند تصوری که خانوادهها از «تربیت بهتر با فرزند کمتر» دارند، توسط پژوهشها رد شده است. توجه افراطی، چه عاطفی و چه مادی، نهتنها به رشد کودک کمک نمیکند، بلکه او را از تجربه واقعی زندگی محروم میسازد. کودک تکفرزند، میدان تمرین ندارد؛ خواهر و برادری نیست که او را به چالش بکشد، صبر را بیاموزد و مهارت حل مسئله را در دل تعارضهای کوچک شکل دهد.
اضطراب، کمالزدگی و توقعات بیپایان
ترابی بر این باور است که یکی از مهمترین آسیبهای تکفرزندی، انتقال اضطراب مادر به کودک است. مادری که تنها یک فرزند دارد، مدام نگران از دستدادن اوست؛ نگرانیای که به کنترل افراطی، مراقبتهای بیش از حد و در نهایت اضطرابی فراگیر تبدیل میشود؛ اضطرابی که به پدر و کودک نیز سرایت میکند.
این فضا، بستر مناسبی برای شکلگیری کمالزدگی و آرمانطلبی بیمارگونه است. کودک، حامل تمام آرزوهای والدین میشود؛ باید بهترین باشد، بینقص بماند و همه رؤیاهای ناتمام خانواده را محقق کند. انجمشعاع میگوید این فشارها، اضطراب و استرس کودک را افزایش میدهد و توان همدلی او با دیگران را کاهش میدهد؛ مهارتی که برای زیست اجتماعی حیاتی است.
احساس فقر؛ نه فقر واقعی
در این میان، محبوبه اسماعیلزاده، مشاور خانواده، به یکی از ریشههای فرهنگی تکفرزندی اشاره میکند: «احساس فقر».
او معتقد است بسیاری از خانوادهها، نه بهدلیل فقر واقعی، بلکه بهواسطه ترس ذهنی از آینده اقتصادی، از فرزند بیشتر فاصله میگیرند. به گفته او، اگر گفتوگو عمیقتر شود، تردیدها بیش از آنکه اقتصادی باشند، ریشه در باور به تأمین الهی و برکت فرزند دارند.
اسماعیلزاده با اشاره به تجربههای عینی خانوادهها، از روایتهایی میگوید که با تولد هر فرزند، گرهای از زندگی باز شده است؛ تثبیت شغل، خانهدارشدن یا ادامه تحصیل مادر. از نگاه او، گفتمان غالب جامعه بیش از حد مادیگرا شده و مفاهیمی چون رزق و برکت، به شعارهایی دورازذهن تبدیل شدهاند.
کودکِ تنها، والدینِ تنها
پیامدهای تکفرزندی، فقط به کودکی ختم نمیشود. ترابی هشدار میدهد کودکانی که از نعمت خواهر و برادر محروماند، دیریازود این فقدان را درک میکنند و پرسش «چرا تنها هستم؟» به گرهای ذهنی تبدیل میشود؛ گرهای که گاه تمام زحمات والدین را نادیده میگیرد. او معتقد است این فرزندان، کمتر به حامیان عاطفی والدین در آینده تبدیل میشوند.
انجمشعاع نیز از تبعات روانی تکفرزندی برای والدین میگوید؛ ترس دائمی از دستدادن فرزند، افزایش احتمال افسردگی و بیماریهای مزمن، و فرسودگی روانی ناشی از مراقبتهای افراطی.
فراتر از یک تصمیم شخصی
تکفرزندی، امروز دیگر فقط یک انتخاب فردی نیست؛ پدیدهای است با پیامدهای نسلی. خانههای ساکت، کودکانی با امکانات فراوان اما مهارتهای محدود، و والدینی که زیر بار اضطراب و توقع فرسوده میشوند. شاید زمان آن رسیده است که پیش از تکرار این انتخاب، کمی بیشتر به صدای خاموش این خانهها گوش دهیم؛ به سکوتی که اگرچه آرام به نظر میرسد، اما در دل خود، داستانهای ناگفته بسیاری دارد.
انتهای خبر/ پسند








