۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » ويژه‌های خبری
۱۰ شهید دیگر هدیه مادرانی کرمانی به انقلاب
۱۰ شهید دیگر هدیه مادرانی کرمانی به انقلاب

۱۰ شهید دیگر هدیه مادرانی کرمانی به انقلاب

امروز مادران کرمانی بار دیگر برای دفاع از این آب و خاک ۱۰ شهید پاسدار را تقدیم کرده؛ و در حالی که اشک بر صورت مرد و زن روان و ذکر مرگ بر اسرائیل بر لبانشان جاری بود، بر دوش مردم تشییع شد. به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری «اقطاع خبر»؛ صبح امروز ۱۰ […]


امروز مادران کرمانی بار دیگر برای دفاع از این آب و خاک ۱۰ شهید پاسدار را تقدیم کرده؛ و در حالی که اشک بر صورت مرد و زن روان و ذکر مرگ بر اسرائیل بر لبانشان جاری بود، بر دوش مردم تشییع شد.

۱۰ شهید دیگر هدیه مادرانی کرمانی به انقلاب

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری «اقطاع خبر»؛ صبح امروز ۱۰ شهید پاسدار کرمانی بر دوش مردم ولایتمدار و نجیب کرمانی تشییع شد و امروز آنان مهمان سردار دل‌ها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی خواهند شد.

بعد از ۱۲ روز تجاوز رژیم غاصب صهیونیستی به خاک عزیزمان ایران اسلامی استان کرمان هم میزبان شهدایی که برای دفاع از میهن به یک منطقه عملیاتی در استان یزد رفته بودند، بود، مصلای امام علی (ع) کرمان را آذین بسته بودند تا برای همراهی شهدای جوانشان آماده باشند.

صبح که خانه روانه شدم پرتو خورشید بر آسمان شهر تابیده شده بود به نظر می‌رسید امروز خورشید هم درخشان‌تر از قبل شده است، گرچه ما ۱۰ خورشید را قرار بود راهی سرزمین نور کنیم اما انگار شمس هم در آسمان نظاره‌گر درخشندگی پاسداران کرمانی بود.

غم سنگینی را بر دلم حس می‌کردم و دستانم توان همراهی نداشت و پاهای همیشه یاری‌گرم این‌بار نمی‌خواست من را همراهی کند تمام وجودم از غم پر شده بود اما یا علی گفتم و راهی محل تشییع شهدا شدم، از گیت امینتی عبور کردم و وارد مصلای امام علی شهر کرمان شدم.

هوا از بوی گلاب و دود اسپند پر شده بود گویی که قرارست عروس بیاورند اما سرنوشت جور دیگری رقم خورده بود زیرا این‌بار این نوعروسان بودند که منتظر دامادشان بودند.

وارد مصلی شدم جمعیت اندک بود، اولین نفراتی که حضور یافته بودند خانواده شهدای بودند که قرار بود نمازشان خوانده و تشییع شوند غم در نگاهشان موج می‌زد اما مقاومت در قلب و زبان‌شان هویدا بود.

دایره‌وار دور هم نشسته بودند و به جای ناله و شکایت سرود جمهوری اسلامی را می‌خواندند گویی می‌خواستند به دشمنان بفهمانند که نمی‌تواند آنان را از راه و هدفشان دور سازد، اشک می‌ریختند و سوز دل داشتند اما دعا برای سلامتی امام زمان (عج) و رهبر انقلاب از زبانشان نمی‌افتاد.

کم کم بر جمعیت افزوده می‌شد من نیز گوشه‌ای کز کرده بودم و در افکار خودم غرق که این مادران چقدر مقاومند و چطور روحشان را بزرگ کرده‌اند و برای ولایت سر می‌دهند، برخی برای شهدا قرآن می‌خواندند و برخی همچون مادران شهدا اشک می‌ریختند.

نوحه‌خوان در جایگاه ایستاد و با شعار مرگ بر اسرائیل زیارت عاشورایی را قرائت کرد چقدر این دعا با آن حالتی که مادران و خانواده شهدا داشتند هم‌خوانی داشت آن هم در آستانه ما محرم.

اشک‌ها بر چشم خشک نمی‌شد گویی اینجا همه خانواده شهید بودند نمی‌شد صاحب‌عزای واقعی را از افراد معمولی تشخیص داد، همه خودشان را در این غم شریک دانسته و امنیت امروزشان را مدیون قطرات خودن این شهدا می‌دانستند.

کم کم راوی در جایگاه قرار گرفت و تک تک شهدا را معرفی کرد نه اسم و فامیل بلکه منش و کنیه هر کدامشان را او هم خوب بلد بود رسم عاشقی را به جا بیاورد.

وقتی میکروفن را به دست گرفت گفت: بگویم از مهدی جوهی ماهانی شهیدی که پدر و مادر ندارد؟ تازه ازدواج کرده و همسرش تازه چهار ماه است که امید دل دوتایشان را بارادار است؟

همه می‌دانیم که یتیم یعنی چه اما این نوع یتیمی که هم خودش و هم فرزند دوتایی‌شان یک سرنوشت داشته باشند، جانسوز بود.

مجری دوباره روزهای پیش رو و ایام محرم را یادآوری کرد و گفت: می‌دانید امسال ۴ دختر شهید علیرضا محمدی، سه دختر شهید عباس اسحاقی و تک دردانه شهید یاسر بنی‌اسدی باید روضه حضرت رقیه (س) بخوانند در فراق پدر؟ حرفش داغ دلمان را تازه کرد و اشک از گونه‌ها سُرید.

راوی فریاد زد: بگویم شهید علی محمدی بعد از ۱۲ سال چشم انتظاری بازهم نتوانست فرزندش را در آغوش بگیرد؟ یا یوسف شهیدی که ساعت کاری برایش معنایی نداشت و هر لحظه و هر زمان در دسترس برای خدمت بود؟

چیزی که از همه بیش‌تر جمعیت حاضر را سوزاند اسم شهید محمدعلی بنی‌اسدی بود زیرا راوی کارتی را در دست گرفته بود و فریاد می‌زد می‌دانید این چیست؟؟ هیچ‌کداممان نمی‌دانستیم؛ که باز خودش گفت: پدر شهید بنی‌اسدی شما را به عروسی پسرش دعوت کرده است و این کارت عروسی‌اش است که امروز داماد به عروسش نرسید حتی خودش گفته بود حقوق آخر من را واریز نکنید زیرا قرار است زیاد به مرخصی بروم.

این چیزها را تنها از روایات گذشته و کتاب‌های زندگینامه شهدای هشت سال دوران دفاع مقدس شنیده و خوانده بودیم اما امروز حی و حاضر زندگی‌نامه یک شهید راه ولایتمداری را برایمان متقن کرد.

راوی البته از شهید کاظمی هم یاد کرد و گفت: دیگر مادر رزمندگان در جمعشان نیست زیرا امید مادر همه و چون مادر دلسوز بود و کمکشان می‌کرد خودش بارها گفته بود من شهید آینده‌ام، آری چه کسی می‌دانست چنین گوهری در کنارشان است.

محرم نزدیک است و غذای محرم و نذری امام حسین (ع) را همه می‌شناسند اما چه کسی می‌داند طباخ غذاها کیست یکی از این آشپزها شهید حبیب‌الله امیری‌ست که امروز بر دستان شما تشییع می‌شود و امسال غذاها طعم دستان حبیب‌الله را ندارد.

راوی این بار نوع دیگری از نگاه خانواده شهدا را روایت کرد و گفت: وقتی پیکر مطهر شهید محمد حبیب‌زاده را در مقابل خانواده‌اش گذاشتند؛ همسرش فریاد زد همه خبردار باشید اشک نریزید و پسرش را در مقابل پدر قرار داد و گفت: از امروز راه پدر را شما باید ادامه بدهی به ایشان سلام نظامی بده.

آخرین کسی را که نام برد محسن جعفری بود، گویی او را بسیار دوست داشتند زیرا ساعت کاری برایش مطرح نبود و هر زمان از شبانه‌روز که به او نیاز داشتند خودش را می‌رساند و اصلاً از کار نمی‌هراسید.

حرف راوی تمام نشده بود که مادران شهدا ایستادند و بلند بلند شعار مرگ بر اسرائیل جانم فدای رهبر سر دادند و با همنوایی مجری همراه شد و جمعیت یکپارچه شعار سر می‌دادند. باید پرسید چطور می‌شود این روحیه توأم با امید، ایثار و مقاومت را آموخت که این مادران اینگونه فریادش می‌زدند، این سئوالی است که دشمنان ما بارها از خود پرسیده‌اند.

نماز را که نماینده ولی فقیه در استان کرمان بر پیکر مطهر شهدا قرائت و مردم همه او را همراهی کردند، شهدا را روی شانه گذاردند و با دستان غیور مردان کرمانی تشییع کردند و راهی گلزار شهدای کرمان شدند، باشد که ما نیز راه آنان را ادامه دهیم.

انتهای خبر/ طهماسبی
 


———-
منبع:آرمان

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*