۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » تتاتر بافت » دانستنی های بافت
تتاتر بافت در گذر زمان
تتاتر بافت در گذر زمان

تتاتر بافت در گذر زمان

۵۰ سال پیش در شهر بافت ، سینما نبود ، تلویزیون نبود ، ماهواره و دیگر عناصر ارتباطی نبود ، تتاتر نقش همه این عناصر فرهنگی را بازی می کرد و خوشبختانه در بافت دست افراد اهلش هم افتاده بود .

اقطاع خبر:

تتاتر بافت در گذر زمان

ای کاش این سعادت نصیبم شده بود تا از نزدیک در این مراسم ارزشمند حضور داشتم و دست بر سینه و زانو بر زمین می نشستم و ادای احترام می کردم به روح هنرمند تتاتر بافت زنده یاد فرامرز صاعد و سپس بوسه می زدم بر دستان صمدالله افراسیابی ، هنرمند همراه و همگام با فرامرز صاعد.

مراسمی که امروز برای تجلیل از این بزرگواران برگزار می شود ،بسیار ارزشمند است و از جان دل از سرکار خانم دهقانی سپاسگزارم .

این هنرمندان در آن روزگاران ، روح زندگی، دانایی و پویایی را در جامعه می دمیدند و همواره از جامعه جلوتر بودند  و تاریخ و جامعه را خوب می شناختند.

نقش هایی که این بزرگواران در آن روزگار ایفا می کردند ، حقیقتاً نقش های سنگین و پرباری بود و همه کس از عهده آن بر نمی آمد.

یادم می آید سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ بود که نقش کودکی بابک را در نمایشنامه ای به من دادند و این دو بزرگوار کارگردانی آن نمایشنامه را ایفا می کردند.

من ۱۲ یا ۱۳ ساله بودم ولی بخوبی یادم هست که چگونه و با چه شیوه ای بازی کردن و فرو رفتن در قالب بابک را به من یاد دادند.

 هنر تئاتر به لحاظ انتقال محتوا و اجرا از دشوار ترین هنرهای هفت گانه محسوب می شود ، هنری که با تکنیک های پیچیده، انعطاف اجزای بدن، گویش، روایتگری بر مخاطبان تاثیر می گذارد و این بزرگواران ۵۰ سال پیش ،بخوبی و با استادی از این امر مهم بر می آمدند.

۵۰ سال پیش در شهر بافت ، سینما نبود ، تلویزیون نبود ، ماهواره و دیگر عناصر ارتباطی نبود ، تتاتر نقش همه این عناصر فرهنگی را بازی می کرد و خوشبختانه در بافت دست افراد اهلش هم افتاده بود .

خانم فرخی ، زنده یاد فرامرز صاعد و اقای صمدالله افراسیابی که امروز مراسم تجلیل برایشان برپا شده است ، به نظر من نه تنها یک بازیگر و کارگردان تتاتر بودند ، بلکه تأثیر گذارترین کسانی بودند که در آن روزگاران ، ردپایشان در فرهنگ و ادب و هنر بافت باقی می ماند و باقی مانده است.

بعضی مواقع که دغدغه های فرهنگی به سراغم می آیند و در چرایی این دغدغه ها فرو می روم ، ریشه اش را در وجود این نازنینان می بینم که ۵۰ سال پیش ، روی سن رفتن ، سخن گفتن ، درد جامعه را بر زبان آوردن ، پرسش گری را به من یاد دادند و امروز اگر جرات پیدا می کنم و گاه گاهی پشت تریبونی ظاهر می شوم ، سرنخش در دست این نازنینان است.

به عنوان یک شاگرد ، از راه دور ، ادای احترام می کنم به ساحت هنری و  استادی شما بزرگواران.

کاش امروز در جمع شما بودم و خاک پای شما را سرمه چشمانم می کردم.زنده یاد حمید هرندی


برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

5 + 2 =