باب اول: در تعریف ماش و وجوب آن بر اهل مجالس
بدان که اجماع فتوای علماست که حبوبات بر هر مجلسی واجب است، خصوصاً اگر ماش باشد که نورٌ علی نورِ واجبات است. ماش را بهر خوردن، پراندن یا چکاندن استفاده نمایند و این استعمالات هر یک در جای خود مستحب مؤکد است. برخی از فقها، از باب دقت در نیت، ماش را مقدمهای بر ماشه دانستهاند، و گفتهاند: «هر ماشهای از ماش آغاز گردد، ولو آنکه در ظاهر بیربط نماید.»
باب دوم: در فضیلت ماشه و ظهور آن در مجالس
نظر اکثر علماست که وجوب ماشه به جای ماش است، و این ماشه اگر ناگهانی و بدون اطلاع در میانه مجلسی پدیدار گردد، صاحب مجلس را آفرین و تبارکالله لازم است. زیرا ظهور ماشه، ولو بیمقدمه، از اسرار حکمت است و نباید بدان اعتراض کرد. گفتهاند: «ماشه را نه از بهر خوردن، که از بهر عبرت نازل میکنند».
باب سوم: در نگارش ماشه در کتب و قراردادها
و از جمله مستحبات مؤکد آن است که در کتابت، از ماش و ماشه بهره برد. یکی از علما قویاً معتقد است که از باب استحباب، باید در قراردادها نیز ماش و ماشه نگاشته شود، از برای تیمن و تبرک، حتی اگر خودت ندانی. زیرا جهل به ماشه، مانع از اجرایش نیست، و این خود از کرامات اهل تدبیر است.
باب چهارم: در آداب مجالست و پذیرش اقوال طرف مقابل
اگرچه برخی عقیده بر وجوب ماشه را کتمان کرده و صرفاً بر این باورند که به گاه مجالست و مباحثت و مذاکرت، هر آنچه آن دیگری گفت را باید پذیرفت، و این خالی از قوه نیست. زیرا مهمان حبیب خداست و حرفش به روی دیده، حتی اگر میزبان باشد. و اگر ماشهای در کلام او نهفته باشد، باید آن را حمل بر حسن نیت نمود.
باب پنجم: در تقیه و انکار ماشه تا عبور خر از پل
اجماعی علما آن است که ماشه را شنیده و نشنیده، انکار باید کرد تا خرها از پل گذر کنند. و اگر بعدها خری در گل ماند، فکری دیگر باید کرد. در این باب، گفتهاند: «ما اطلاعی نداشتیم»، «این بند از قبل بوده»، «ما صرفاً اجرا کردیم» و این از باب دفع مفسده است.
باب ششم: در تأویل ماشههای بیصدا و دیپلماتیک
و اگر ماشهای چکیده شود و صدایی ندهد، باید آن را حمل بر حکمت خفیّه نمود و گفت: «این ماشه از نوع دیپلماتیک بود»، «صدایش در محافل خاص شنیده شد»، «ما فعلاً در حال بررسی آثار آن هستیم» تا جماعت از سؤال و جواب منصرف گردند.
باب هفتم: در آداب چکاندن ماشه و خطای ظریف در پذیرش آن
و از جمله لطایف این باب، آن است که برخی اصحاب تدبیر، به گمان حکمت و پیشبینی، مکانیسم ماشه را چون جام شوکران پذیرفتند؛ بیآنکه بدانند، این جام نه برای سقراط، که برای خودشان تدارک دیده شده بود.
و این خطا، از آن رو ظریف است که در ظاهر، ماشه را ابزاری برای کنترل و هشدار دانستند، حال آنکه در باطن، آن را به مثابه زنگ در خانهای پذیرفتند که کلیدش در دست دیگری است. پس هرگاه آن دیگری اراده کند، زنگ را میفشارد و اهل خانه را از خواب غفلت بیدار میساز، ولو آنکه اهل خانه در حال چرت بعد از ظهر باشند.
خاتمه: در وجوب صبر و حسن ظن در مواجهه با ماشه
و در پایان، علما توصیه فرمودهاند که در مواجهه با ماشه، صبر پیشه شود و حسن ظن بر اهل تدبیر روا گردد. زیرا ماشه، هرچند بیصدا و بیمقدمه، از باب حکمت نازل گردد.