گلزار شهدای کرمان مملو از جمعیت زیادی از عاشقان ولایت و شهادت است.
میان مردم رفتم، سر مزار سردار دیدم دختر جوانی برای حاجی لالایی با لحجه ی شیرین عربی میخواند و زار زار گریه میکند، زیارتش که تمام شد کنارش رفتم و از او پرسیدم از کجا آمده ای؟گفت از شهر شادگان خوزستان به عشق سردار دلها آمده ام،زمانی که سیل آمده بود دست نوازش سرمان کشیدند.
برایم خیلی جالب بود خانمی را دیدم با دو بچه امده بود، از او پرسیدم در این هوای سرد چرا فرزندانت را آورده ای ؟گفت اولا باید فرزندان ما باید با فرهنگ ایثار و شهادت آشنا شوند و آنها خودشان اصرار به آمدن داشتند ،عشق حاج قاسم پیر و جوان نمیشناسد.
در گلزار شهدا موکب خادم الشهدای شهرستان ریگان نظرم را جلب کرد.اعضای این موکب جمعی از بسیجیان جوان شهرستان بودند.
خدماتی همچون دم کردن چای و دمنوش و خرمای مضافتی سوغاتی که از شهر خودشان برای مهمانان حاج قاسم هدیه آورده بودند ،در این هوای سرد از زائران پذیرایی میکردند.
کنار موکب اعضای گروه را دیدم که کفش های زائران را واکس میزدند.برایم جالب بود، از یکی از آن ها پرسیدم چرا واکس زدن کفش های زائران را انتخاب کرده ای؟
وی گفت: من خاک پای سردار هستم، این کار (واکسن زدن کفش) موهبتی از سمت خداست که به من هدیه داده شده است که بسیار خوشحالم.
با نوجوانی که لباس بسیجی داشت و با اشتیاق چای را میان زائران پخش میکرد،از او پرسیدم چه چیزی باعث شده ۳۰۰کیلومتر از خانواده ات دور شوی و اینجا در خدمت زائران هستی، او گفت: این کاری که من انجام میدهم کوچک ترین کار در برابر رشادت های سردار دلهاست،شهید سلیمانی حق پدری به گردن ما دارد، سختی های زیادی برای امنیت ما کشیده است.
انتهای پیام/ریگان